- گنده بینی
- کسی که بینی او بوی بد دهد اخشم
معنی گنده بینی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابزرواسیون
ادراک فراست زیرکی هوشمندی، عاقبت اندیشی، ایراد گیری اعتراض
زیرکی، هوشمندی، در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
باریک بینی، موشکافی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
بد مردمان گفتن بد زبانی
بدبویی دهان گنده دمی
بدبویی تعفن
حالت و کیفیت گنده بغل
هوشمندی، فراست، ایرادگیری